۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

لواط ، زنا ، روابط نامعقول بین همجنسگرایان و دگرجنسگرایان

لواط ، زنا ، روابط نامعقول بین همجنسگرایان و دگرجنسگرایان
در تعریفی که از گرایشات جنسی بر اساس علم روانشناسی ارائه شده است دگر جنسگرایی یعنی میل و گرایش جنسی و روحی به جنس مخالف و همجنسگرایی یعنی میل و گرایش جنسی و روحی به جنس موافق، که در هر دو دسته گرایشات جنسی، فرد بدون انتخاب و عدم قدرت تغییر گرایش و میل خود بنابر گرایش درونی خود رفتار جنسی نشان می دهد که از منظر علمی طبیعی است. اما در مقوله اخلاقی که در راستای افکار وعقاید و سنن مذهبی است این حقیقت علمی و پذیرش اینکه انسان هایی با گرایش جنسی به همجنس خود بنابر دلایل علمی بین سایر انسان ها زندگی می کنند همواره با عدم درک و عدم پذیرش روبرو شده است، تا جائیکه بر اساس اعتقادات و احساسات منفی خود نسبت به این حقیقت موجود(منظور وجود انسان هایی است که بنابر دلایل علمی که ریشه در عوامل ژنتیکی و هورمونی و محیطی دارد با گرایش جنسی به همجنس متولد می شوند و طبیعتاً بر اساس گرایش و میل درونی که با آن متولد شده اند رفتار جنسی خواهند داشت) به وضع قوانین و سرکوبرگری گرایشات و امیال درونی و ذاتی اقلیتی می گردند که به آنها به دلیل دارا بودن گرایش جنسی خاص که برخلاف گرایش جنسی اکثریت اجتماع است اقلیت جنسی گفته می شود. اما با نگاهی به قوانین مربوط به روابط جنسی بین دگرجنسگرایان و با توجه به تعریف و ارزش اجتماعی که به گرایش جنسی دگرجنسگرایان وجود دارد به تضادی بین وضع قوانین و حتی دیدگاه نامعقولی که منتج به ضد ارزش اجتماعی و اخلاقی دانستن گرایش جنسی همجنسگرایان شده است پی می بریم.

برای شروع بحث از همان گرایش جنسی دگرجنسگرایان آغاز می کنیم. گرایش جنسی به جنس مخالف به عنوان یک گرایش معقول، طبیعی، همچنین یک ارزش اخلاقی و اجتماعی پذیرفته شده است. یعنی رابطه جنسی با جنس مخالف یک رابطه بلامانع و بدون اشکال است که بر اساس گرایش ذاتی و میل درونی انسانی به جنس مخالفش صورت می گیرد که نه غیر طبیعی و نه ضد ارزش اخلاقی و اجتماعی نامیده می شود اما در همین جا هر رابطه جنسی بین دو جنس مخالف معقول و پسندیده در نظر گرفته نمی شود و با وجودیکه رابطه جنسی بین دو جنس مخالف بلامانع است اما اینطور نیست که به دلیل داشتن گرایش جنسی به جنس مخالف هر دگرجنسگرایی به هر شکل و با هر کسی از جنس مخالف خود بتواند رابطه جنسی داشته باشد ، بلکه همین رابطه معقول و اخلاقی نیز گاهی تبدیل به رابطه ای غیر معقول و غیر اخلاقی می گردد که در اینجا رابطه جنسی دگرجنسگرایی نیز شامل حدود و قوانین خلاف ارزش های اجتماعی و اخلاقی می گردد که از آن به عنوان زنا یاد می شود. زنا، رابطه جنسی با جنس مخالفی است که خارج از چهارچوپ قانونی و ارزش های اجتماعی است. با وجودیکه هر دو طرفین رابطه از دو جنس مخالف هستند اما دلیلی بر موجه دانستن رابطه آن دو نمی باشد، مثلاً رابطه مرد یا زنی متأهل با یک زن یا مرد دیگر غیر از همسر قانونی خود جرم است و تحت عنوان زنا مورد محکومیت قانونی قرار گرفته می شود.

نکته مهم در این بحث این می باشد که چه زمانی یک رابطه، قانونی، اخلاقی و طبیعی است و چه زمانی غیر قانونی، غیر اخلاقی و غیر طبیعی؟ که در اینجا بنابر عقیده و برداشت و منطق اکثریت منظور از طبیعی بودن یک رابطه ظاهراً آن حسی است که اشخاص دگرجنسگرا در مقابل جنس مخالف خود حس می کنند و یک نیاز روحی و روانی و جنسی است و باعث بقای نسل می شود. رابطه جنسی و در نتیجه پیوند بین دو جنس مخالف یک رابطه طبیعی، معقول و پسندیده ارزیابی می شود و از جنبه اخلاقی و ارزش اجتماعی نیز چون بنابر ذوق، سلیقه، گرایش، باور مذهبی و احساس خوشایند درونی اکثریت به رابطه جنسی دو جنس مخالف است، این رابطه رابطه ای بر اساس اخلاقیات و ارزشهای اجتماعی شمرده می شود و از نظر قانونی بر اساس همان برداشت های طبیعی و اخلاقی اکثریت نسبت به گرایش و روابط جنسی، هر گونه رابطه و گرایش جنسی غیر از گرایش و رابطه جنسی خارج از احساسات و گرایشات و عقاید مذهبی خود را غیر اخلاقی و درنتیجه غیر قانونی می داند.

اما مشکل همین جا خود را نشان می دهد، زیرا همه انسان ها، که شامل اقلیت های جنسی که بر اساس طبیعت ذاتی و درونی خود با گرایش به همجنس متولد شده اند نیز می شود، با این برداشت ها و این منطق که همه انسان ها بطور فطری و ذاتی به جنس مخالف خود گرایش و میل جنسی دارند مطابقت نمی کند و در مورد همه انسان ها این نوع تفکر و این نوع انتظار مصداق ندارد زیرا دقیقا همان نیاز و همان احساس خوشایندی که دگرجنسگرایان به جنس مخالف دارند و ناخواسته در درون خود حس می کنند، همجنسگرایان نیز همان احساس و نیاز روحی و جنسی، و احساس خوشایند را نسبت به همجنس خود بطور ناخواسته دارند، و همانگونه که دگرجنسگرایان نسبت به همجنس خود احساس ناخوشانید دارند (البته فقط در زمینه رابطه جنسی) همجنسگرایان نیز نسبت به جنس مخالف خود احساس ناخوشایند جنسی دارند (البته باز هم فقط در زمینه جنسی)، نتیجه این بحث این می باشد که رابطه جنسی بین دو جنس مخالف از آن جهت که براساس فطرت و کشش جنسی ذاتی بین دو انسانی که نسبت به جنس مخالف خود گرایش جنسی دارند طبیعی نامیده می شود.
همانگونه که بیان شد چون همه انسان ها بطور فطری و ذاتی به جنس مخالف خود گرایش ندارند طبیعی است که هر انسانی براساس گرایش و کشش جنسی خود رفتار کند. در نتیجه رابطه جنسی بین دو همجنس به دلیل گرایش جنسی ذاتی و فطری که در درون همجنسگرایان وجود دارد یک رابطه طبیعی تلقی می گردد. یعنی همجنسگرایان نیز دقیقا براساس همان گرایش جنسی خود که همانا جاذبه و کشش جنسی به همجنس خودشان می باشد رفتار جنسی متناسب با گرایش جنسی فطری از خود نشان میدهند.
اینجا این سوال پیش می آید که چه زمانی رابطه جنسی بین دو انسان غیر طبیعی نامیده می شود ؟ با توجه به جملات پیشین زمانی یک رابطه جنسی طبیعی است که طرفین بر اساس گرایش و کشش جنسی ذاتی و فطری طبیعت خود با یکدیگر رابطه جنسی برقرار کنند. در نتیجه هرگاه رابطه ای که خارج از فطرت و گرایش ذاتی جنسی انسان صورت گیرد می توان گفت که آن رابطه چون برخلاف گرایش جنسی و کشش جنسی فرد در واقع بر خلاف گرایش و فطرت جنسی طبیعت فرد صورت گرفته غیر طبیعی است. مثلا زمانی که یک دگرجنسگرا با وجودی که طبق طبیعت ذاتی خود گرایش جنسی به جنس مخالف دارد اما به دلایلی همچون فشار و تهدید از جانب یک همجنسگرا یا یک دوجنسگرا، یا بخاطر شهوت افروخته خود و نیاز مبرم به دفع شهوت و نداشتن شریک جنسی از جنس مخالف، به رابطه جنسی با یک همجنس خود می پردازد یا با رضایت شریک جنسی اش یا با عدم رضایت و در واقع تجاوز به همجنس خودش، چنین رابطه ای به دلیل اینکه بر خلاف گرایش جنسی ذاتی آن دگرجنسگرا صورت گرفته یک رابطه جنسی غیر طبیعی تلقی می گردد. برعکس هرگاه یک همجنسگرا به دلایل مختلفی رابطه جنسی با یک دگرجنسگرا برقرار کند نیز آن رابطه یک رابطه جنسی غیر طبیعی تلقی می شود زیرا بر خلاف گرایش جنسی فطری طبیعت خود رفتار نموده.
حال مجبور به چنین رابطه ای شده باشد یا به اختیار تن به رابطه داده باشد، مشکل بسیار عمده همجنسگرایان، همان دگرجنسگرایی اجباری آنان می باشد، بدان معنا که بسیاری از همجنسگرایان (بخصوص همجنسگرایان زن) بخاطر فرار و مصون ماندن از فشارهای منفی جامعه و افکار منفی مردم نسبت به گرایش جنسی شان و در نهایت نسبت به وجهه اجتماعی شان، و گاهی به دلیل عدم قدرت مقابله با فشارهای خانواده و اطرافیان و اجتماع بناچار و برخلاف گرایش ذاتی و طبیعت خودشان، مجبور به ازدواج با یک دگرجنسگرا می شوند که حقیقتا وحشتناک ترین بخش زندگی برای همجنسگرایان، دگرجنسگرایی اجباری در غالب ازدواج است. حدس می زنم برای دگرجنسگرایان شدت انزجار رابطه جنسی در یک رابطه دگرجنسگرایی اجباری قابل درک نباشد مگر آنکه تصور کنند خودشان برخلاف میل و گرایش جنسی شان مورد تجاوز یک همجنس خود قرار بگیرند. در اینصورت شاید کمی بتوانند احساس و عدم گرایش و عدم میل همجنسگرایان نسبت به جنس مخالف را درک کنند. تا اینجای بحث روشن شد که هر رابطه ای که بر اساس فطرت ذاتی و گرایش جنسی ذاتی انسان باشد یک رابطه طبیعی است. در واقع رابطه ای غیر طبیعی است که بر خلاف فطرت ذاتی و گرایش ذاتی انسان باشد.
اما از نظر قوانین جزائی این حقیقت نیز باید در نظر گرفته شود که همانطور که در جملات پیشین بیان کردم، در رابطه جنسی بین دگرجنسگرایان با وجودی که رابطه جنسی بین دو جنس مخالف بلامانع است اما شامل حدود و قوانین خاص می باشد که گاهی همان رابطه پذیرفته شده نیز غیر قانونی تلقی می گردد.
با توجه به اینکه رابطه جنسی بین دو همجنس بنابر فطرت طبیعی همجنسگرایان طبیعی است بنابراین نمی توان هر رابطه جنسی که بین همجنسگرایان وجود دارد را غیر قانونی و غیر اخلاقی تلقی نمود بلکه آن دسته از روابط همجنسگرایانه ای که خارج از مرز و حد قانونی بین دو همجنس ممکن است وجود داشته باشد را می باید غیر قانونی قلمداد کرد.
در اینجا نیاز به تعیین و تدوین حدود و قوانین خاص بین روابط همجنسگرایان مشاهده می شود زیرا درست نیست که بدون در نظر گرفتن هویت و ماهیت ذاتی و فطرتی گرایش جنسی همجنسگرایان همه روابط مابین همجنسگرایان را خارج از محدوده ی مجاز روابط قانونی قلمداد کرد و همه را با یک حکم، محکوم و محاکمه نمود. بنابراین همانطور که بین دگرجنسگرایان رابطه و پیوندی که بین دو نفر از جنس مخالف بطور قانونی برقرار می شود و از نظر اجتماعی و قانونی رسمیت دارد هیچ گونه منع قانونی و اخلاقی برای آن رابطه و پیوند موجود نیست، به همین شکل نیز می باید همجنسگرایانی که مایل به زندگی مشترک با یکدیگرند و یک زوج همجنس را تشکیل می دهند از نظر قانونی و اجتماعی مورد حمایت و رسمیت قرار بگیرند. نکته مهم اینکه جرم لواط یا مساحقه را نباید به هر رابطه جنسی همجنسگرایانه تعمیم داد.
لواط به رابطه جنسی بین دو مرد گفته می شود. اشکالی که در این ماده قانونی وجود دارد این است که بدون اینکه به گرایش جنسی افراد توجه شود، هر مردی را که به رابطه جنسی با مرد دیگری مبادرت ورزیده باشد، لواطکار خطاب می کند و آن شخص را با حد و قانونی که بنابر شرع تعیین شده به مجازات مرگ محکوم می کند. اینجا همان نکته ای که درجملات پیش بیان شد مشاهده می شود، یعنی هر رابطه ای که بر اساس فطرت ذاتی و طبیعت انسان باشد اولا طبیعی است، دوما زمانی غیر طبیعی و غیر قانونی است که برخلاف گرایش ذاتی و فطری و طبیعی انسان باشد و یا خارج از محدوده روابط مشخص شده بین یک زوج جنسی.
در روابط یک زوج جنسی دگرجنسگرا هرگاه یکی از شرکای جنسی با فردی غیر از شریک جنسی قانونی خود رابطه جنسی داشته باشد زناکار نامیده می شود و قانونا مجازات می گردد، اما این حد و این جداسازی روابط مشروع از روابط غیر مشروع برای زوج های دگرجنسگرا، و تعریف محدوده مشخص که بر روابط زوج های دگرجنسگرا تعریف و تعیین شده برای زوجهای همجنسگرا تعریف و تعیین نگردیده. همانطور که همه روابط جنسی دگرجنسگرایان را نمی شود خارج از محدوده قوانین خاص خود دانست به همین ترتیب نیز نمی توان همه روابط جنسی همجنسگرایان را خارج از محدوده خاص خود دانست. اگر برای همجنسگرایان نیز تعاریف قانونی و محدوده مشخص روابط و پیوندهای جنسی تدوین و تعیین گردد آنگاه همانطور که بین دگرجنسگرای زناکار با دگرجنسگرایانی که در چهارچوب قانونی خود به روابط خود می پردازند تفاوت و تمایز وجود دارد، به همان شکل نیز بین همجنسگرای لواط کار یا لواط کار دگرجنسگرا ( زیرا بسیاری از دگرجنسگرایان به دلایل مختلفی بر خلاف میل و گرایش جنسی ذاتی و فطری و طبیعی خود با همجنس خود رابطه برقرار می کنند که دگرجنسگرای لواط کار در واقع اینان هستند ) با همجنسگرایان واقعی که مشتاق داشتن پیوندی مشخص و محدود با یک شریک همجنس خود می باشند ، تفاوت و تمایز مشخص می گردد و در اینجا دقیقا همانطور که به هر دگرجنسگرایی زنا کار گفته نمی شود به هر همجنسگرایی هم لواط کار گفته نمی شود و نباید گفته شود.

و حال میتوان گفت که در بیان و تعریف روابط نامعقول یا در واقع خارج از محدوده ی قراردادها، می باید به مهمترین عوامل رفتار جنسی انسان توجه داشت که همانا گرایش ذاتی و فطری افراد است. در مورد دگرجنسگرایان بنابر گرایش جنسی و ذاتی شان به تعیین حدود و مرزهای قانونی و اخلاقی در روابط جنسی پرداخت همانگونه که پرداخته شده است، و در مورد همجنسگرایان نیز بنابر گرایش جنسی و ذاتی شان به تعریف و تعیین حدود و مرزهای قانونی و اخلاقی در روابط جنسی شان باید پرداخته شود.

و در پایان بحث منظور اصلی گفته شود که بین روابط جنسی دگرجنسگرایان زنا رفتاری نامعقول است و بین روابط جنسی همجنسگرایان لواط یا مساحقه رفتاری نامعقول است، که مراد از زنا همان داشتن رابطه جنسی خارج از محدوده قانونی و رسمی یک زوج جنسی دگرجنسگرا می باشد و مراد از لواط یا مساحقه روابط جنسی خارج از محدوده قانونی و رسمی جنسی یک زوج همجنسگرا می باشد.
نشریه چراغ، سازمان دگرباشان جنسی ایرانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر