۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

تايمز: تاكيد نماينده ايران بر اعدام همجنس بازان

روزنامه انگليسي تايمز در تازه ترين شماره خود ادعا كرد: يك نماينده مجلس ايران چند ماه پيش در نشستي خصوصي با نمايندگان پارلمان انگليس تاكيد كرده كه همجنس بازان سزاوار اعدام هستند.
اين روزنامه به نقل از يك مقام انگليسي نوشت: "رييس هيات پارلماني ايران كه ارديبهشت ماه براي شركت در اجلاس جهاني بين المجالس عازم اندونزي شده بود در گفت و گويي خصوصي با نمايندگان پارلمان انگليس اظهار داشت ايران معتقد به اعمال مجازات مرگ براي همجنس بازان است."
اين اظهارات پس از آن بيان شد كه انگليسي ها نسبت به اعدام چند تن از همجنس بازان در ايران ابراز نگراني كردند.
براساس اين گزارش محسن يحيوي، دبيركل اتحاديه بين المجالس و عضو كميسيون انرژي مجلس در اين ديدار توضيح داد كه اسلام همجنس بازي مردان و زنان را مجاز نمي شمرد.
اين نماينده مجلس ايران خاطرنشان كرد: "همجنس بازي مغاير با ماهيت انسان است و انسان ها براي توليد مثل خلق شده اند كه برخلاف طبيعت همجنس بازي است."
به گفته "نيكول پيچت"، يك پژوهشگر انگليسي كه در اين جلسه حضور داشت بحث از آنجا آغاز شد كه نمايندگان انگليسي درباره اعدام همجنس بازان در ايران سئوال كردند و مقام ايراني نيز پاسخ داد كه همجنس بازي به خاطر ايجاد بيماري هايي همچون ايدز مورد نكوهش است.
برپايه اين گزارش "آن كلويد"، نماينده حزب كار و رييس هيات پارلماني انگليس در اجلاس مذكور گفت: "پافشاري بر اين نگرش ها مايه نگراني است و ما احساس خود را بيان كرده ايم."
انگليس پيشتر از ايران به خاطر اجراي حكم اعدام همجنس بازان و سنگسار انتقاد كرده است.


ويديوها از تظاهرات اعتراضي 1 اسفند مردم ايران

يك شاهد عيني از خيابان ملاصدراي شيراز، به بي بي سي گفت همزمان با تجمع معترضان در اين خيابان، نيروهاي امنيتي با باتوم سعي در متفرق كردن آنها داشتند. اين شاعد عيني گفت، معترضان شعار “مرگ بر ديكتاتور سر مي دهند” و با ماموران درگير شده اند.

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

گفتگو: همجنس گرایی و مسیحیت

در آستانه ی میلاد مسیح و شروع سال نو، ندا موقعیت را مناسب یافت تا گفتگویی اختصاصی با نماینده ای از جامعه ی مسیحیان ایرانی داشته باشد. با وجود همه ی تلاش ها هیچ کس نپذیرفت به عنوان نماینده ی این جامعه با ندا به مصاحبه بنشیند. در پایان یکی از آگاهان مسیحی به شرط مخفی ماندن نام خود حاضر به گفتگو شد شرح آن را در ذیل می خوانید:

فرخ: فکر می کنم اول باید سال نو را تبریک بگویم و میلاد مسیح را؛ و ممنون که بعد از این همه مکافات موافقت کردید با ما صحبت کنید.

الف.ب: خواهش می کنم.

فرخ: اجازه بدید سوال آخر را اول بپرسم، آیا امیدی هست که همجنس گرایان با جامعه ی مسیحی به معنای کل کلمه کنار بیایند؟

الف.ب: بله! من فکر می کنم اگر تا الآن هم این اتفاق رخ نداده اتفاق تأسف برانگیزیست. وقتی ما به زندگی عیسا مسیح نگاه می کنیم می بینیم که برای او خط قرمزی در ارتباط با آدم ها وجود نداشت حتی در برابر مترود ترین افراد که در انجیل ها تحت عنوان دو گروه "خراجگیرها" و "گناهکارها" اسم گذاری می شوند. تمام کسانی که در قرن اول میلادی نباید با آن ها رابطه می داشتند در این دو گروه می گنجاندند لیک می بینید که بیشتر نشست و برخاست مسیح با همین دو طبقه بود و برای همین خیلی محکوم می شد و زیر سئوال می رفت که "تو چرا اینقدر وقتت را با کسانی می گذرانی که باید از قوم تصفیه شوند؟" برای همین من فکر می کنم که اگر ما نگاه عمیق تری به انجیل بیندازیم- نگاه به خود عیسی- باید ما مسیحیان را تشویق کند که خطوط قرمزمان را مورد بازنگری قرار دهیم. شاید باید اصلاً این ها را طور دیگری تعریف کرد. کسی که با مسیح است دائم در حال واژگونی ارزش هاست و می آموزد که خطوط قرمز را طور دیگری تعریف کند. خط قرمز شاید این است که ما خط قرمز داریم. خط قرمز خیلی جاها مبارزه ی درونی ماست نه مبارزه ی بیرونی. ما خیلی وقتها در مبارزه ی درونی با پلیدی شکست می خوریم و شاید به خاطر همین است که به دنبال پلیدی در بیرون هستیم.

ولی به نظر من. بله! اگر امیدی برای این قشر باشد، در مسیح است و به امید خدا در مسیحیان است که آغوششان را باز کنند و محبت خدا را منعکس کنند.

فرخ: بین مسیحیان ایرانی مسئله ی همجنس گرایی مورد توجه قرار نگرفت؛ یعنی به مسائل دیگربیشتر از این قضیه توجه می کنند. دلیلش را چه می دانید؟

الف.ب: به نظر من دلیلش این است که مسیحیت ایرانی یک پدیده ی نو ظهور و جدید است و مثل بچه ایست که تازه به دنیا آمده. این بچه هنوز خودش را نشناخته چه برسد به این که بخواهد در مواجه شدن با مسائل جدی اخلاقی واکنشی نشان دهد. خیلی وقت ها مسیحیت ایرانی دچار یک بحران هویت است. کسی که هنوز خودش این درگیری درونی را دارد نمی تواند به این مسائل خارجی پاسخ دهد و اساساً داشتن چنین انتظاری درست نیست. خیلی وقت ها این پدیده را به بحران هویت نوجوانی تشبیه می کنند، سنی که فرد در حال پیدا کردن خودش است و دائم در حال آزمون و خطاست. ما الآن آنجاییم. برای همین هم هست که اگر گاهاً برخوردی می کنیم با برخی مسائل، این برخورد خیلی ناپخته است. من فکر می کنم باید به این پدیده زمان داد و باید اجازه داد که این بچه بزرگ شود تا بتواند در آینده برخوردی مناسب و قابل اتکا نسبت به این مسئله داشته باشد. من زمان را در این رابطه خیلی مهم می دانم.

فرخ: کلیساهایی البته خارج از ایران، وجود دارند که به وضوح از هجنس گرایان و به طور مشخص ازدواج همجنس گرایان دفاع می کنند و همچنین کلیساهایی هستند که همجنس گرایی را صراحتا "گناه" می دانند. هر دوی این کلیسا ها هم ادعا می کنند که آموخته هایشان را از کتاب مقدس می گیرند. شما این تضاد را چطور توجیه می کنید؟

الف.ب:این تضاد تنها درباره ی مسئله ی همجنس گرایی نیست این تضاد در مسائل اخلاقی دیگری هم وجود دارد. یعنی این طور نیست که همه ی مسائل حل شده وتنها در این یکی ما دچار تضاد هستیم. ما راجع به مسئله سقط جنین نیز با این مشکل مواجهیم. گروهی هستند که خیلی مخالفند گروهی هستند که حق انتخاب را به خود شخص می دهند و یا مثلاً در مورد مسئله طلاق! پس می بینیم که این مسئله تنها مربوط به مسئله همجنس گرایی نیست. و همان طور که در اسلام هم هست در مسحیت قرائت های مختلف از متن می شود داشت. یعنی شما میتوانید متن را بخوانید و بر آن اساس درکی از آن متن به دست بدهید که له یا علیه مسائله ی مذبور بتواند خودش را نشان بدهد. برای همین...

فرخ: ولی تا جایی که بنده در جریان هستم، در کتاب مقدس صراحتاً همجنس گرایی نهی شده، نشده؟

الف.ب: بله! و همجنس گرایی آن هم در سه متن در عهد جدید و سه متن در عهد جدید هست که بر ضد هم جنس گرایی صحبت شده. اما در خیلی از متن های بیشتر کلام خدا بر ضد غیبت صحبت شده. من این را میخواهم بگویم که چرا باید این گونه گزینشی اخلاقیات را تعریف کنیم؟ اگر به ضد یک چیز صحبت شده دلیل بر این نیست که دیگری تأیید می شود.خب، به ضد مثلاً بد گویی بارها و بارها بیشتر جاها...

من می توانم اینطور بگویم، به ضرس قاطع میتونم که با مثلاً بد گویی و شرارت زبان اصلاً قابل مقایسه نیست.این همه متن ما داریم در حالی که راجع به مسئله همجنس گرایی فقط دو سه جا صحبت شده. خوب من از این میتوانم به این نتیجه برسم اگر قرار بود این مسئله اینقدر هاد باشد...! درسته؟

فرخ: درسته.

الف. ب: چرا سه جا به صورت واضح راجع بهش صحبت شده؟ اولاً وقتی من اینطور میگویم از نظر کمی بررسی نمیکنم، نمیگویم چون فقط سه جا گفته مسئله مهمی نیست. نه!

فرخ: درسته، درسته!

الف.ب: ولی میخواهم از طرف دیگر هم بگویم که به گونه ای گاهی اوقات راجع به کتاب مقدس سؤال میکنید؛ میگویم که اگر این مسئله در کتاب مقدس سه جاست، سیصد جا راجع به زبان صحبت کرده، نمیدانم پانصد جا راجع به حسادت یا قضاوت صحبت کرده است. خوب چرا ما این همه موارد نکوهش برای یک سری از رفتارهای اخلاقی را نمی بینیم بعد می آییم مثلاً نمی دانم چند مورد که اینجا گفته شده را اینطور خیلی بزرگ می کنیم؟ دلیلی که من فکر میکنم اینطور میکنیم این است که این مسئله چه می دانم، مسئله ی نو ظهوریست یک مسئله ی... – حالا نوظهور، منضور من اینطور نیست که جدید آمده. قرن اول میلادی هم پس بوده که راجع بهش صحبت شده - ولی من فکر میکنم گاهی اوقات ما خیلی...

یا شاید اینطوری بگم به شما بهتر باشد، شما هر موضوعی از کتاب مقدس یا می توانی تایید کنی یا می توانید رد کنید اگر درست نخوانید. یعنی این کتاب در خدمت تایید نظرات ماست با تفصیر البته غلط! یعنی شما می توانید یک آیه را بر دارید بگید: اینجا اینو میگه! اونجا اینو میگه! اینجا اینو میگه! ولی من میگویم، یک جای دیگر اگر یک آیه ی دیگر را برداری میگوید "دیگران را داوری نکن! روح قضاوت نداشته باش!" خب اونو اگر قبل از این می خواندی آیا اینو می گفتی که الآن به این شدت میگی؟ پس این ها همه اش بر میگرده به قرائت ما از این متن و نگاه کلی که به این متن داریم. من اگر میخواهید میتوانم به شما بگم که وقتی با درک محدود خودم کتاب مقدس را می خوانم می توانم بفهمم نگاه کلی اش چیست. نگاه کلی اش نسبت به همجنس گرایی! ولی اینکه بتوانم بگم این مسئله "آنقدر" ذکر شده در کلام خدا نه! نه! خیلی چیزهای دیگر آنقدر ذکر شده در کلام خدا که یعنی من ممکنه به زعم خودم دست به این کار نزنم و فکر کنم آدم مثلاً خوبی هستم ولی نه کنترل زبانم را دارم، نه برای دیگران احترام قائلم، نه در قضاوت هایم بزرگوارانه برخورد میکنم. به اعتقاد من از دید خدا اینها به همان اندازه گناه است که اگر آن فردی که فکر میکند همجنس گرایی گناه است، گناه است. یعنی به عبارت دیگر، یک چیزی هم که هست ما در مسحیت گناهان صغیره و کبیره که نداریم، که بگوییم که چیزهایی هست که خیلی... نه، گناه گناه است! آب آلوده بشود دیگر آلوده شده حالا میخواهد با دز بالا یا دز پایین بالآخره آلوده است برای همین من فکر میکنم که باید با تأمل بیشتری به این مسائل پرداخت.

فرخ:یک مسئله ی خیلی مهم که الآن به ذهنم رسید.آیا یک مسیحی مکلف هست که در مقابل ظلم موضع گیری بکنه یا خیر؟

الف.ب: خب صد درصد.

فرخ:صد در صد هست! و انواع اعدام مثل چهار پاره کردن انسانها یا دفنشان زیر دیوار یا پرتاب کردنشان با گونی روی زمین که بارها و بارها اتفاق افتاده دلیل کافی نبوده برای اینکه افرادی -من نمیگویم یک جامعه بزرگ - از میان مسیحیان بیایند و این موضوع را محکوم بکنند؟

الف.ب :بله. کاملاً همین طوره!

فرخ:خب. فکر میکنم تا حالا این اتفاق نیفتاده باشد!

الف.ب:ببینید من اول کار هم گفتم که شما میتوانید موافق نباشید ولی میتوانید بزرگوارانه مخالفت کنید.

فرخ: یعنی بزرگوارانه با کسانی که دارن میکشند موافقت... متوجه نشدم!

الف.ب :نه کسانی که میکشند! منظور من مسئله همجنس گرایی بود. من احساس کردم این موضوع را گفتید که به این معنا ربط بدید که اگر یک جایی حقی تضییع می شود یک جایی هم مثلاً حق یک جمعه یا افرادی تضییع میشود.

فرخ: دقیقا منظور من همین بود که این حقی که تضییع می شود آیا موضعی نباید جلویش گرفت؟

الف.ب: قطعاً باید گرفت! ولی این دوتا از یک سنخ نیستند. تکه پاره کردن مثلاً یک نفر به شکل فیزیکی یا اینکه حالا...

فرخ: میدانید که این سه مورد احکام اسلام برای همجنس گرایان هست و در ایران اجرا شده!

الف.ب: بله. خب این صد در صد یک حرکت ضد انسانی است واین صد در صد پاسخ... یا اینطوری بگم در کلام خدا می گوید: "مغلوب بدی نشو بدی را با نیکویی مغلوب ساز" این یک آیه خیلی معروف هست در کتاب رومیان باب دوازده. این حرکت یعنی این نوع واکنش به اینطور اشخاص به یک معنا شیوع بدی است. وفتی می گوییم بدی، یعنی پلیدی، شرارت، تاریکی! کسی که همچین کاری را می کند صددرصد در جهت رفع بدی حرکت نمی کند بلکه به یک معنا دارد بدی را چه میکنه؟ بدی را با بدی بزرگتر -اگر آن بدی باشد- بدی را با بدی بزرگتری پاسخ می دهد. من نسبت به خود این مسئله که یک نفراین کار را می کند، حتی نمی توانم حکم بدهم. منظورم این است که یک نفر، اگر همجنسگرا باشد، ما نمی توانیم حکم بدهیم. ما می توانیم بگوییم کتاب مقدس چه می گوید ولی اینکه راجع به شخص حکم بدهیم سخت است، نمی شود، واقعاً دشوار است چون ما نمی دانیم چه در دنیای این شخص گذشته. حالا جدا از اون که خود حکم هنوز مشخص نیست، شما بیایید همچین احکام سبوعانه ای صادر کنید که آن دیگر بدتراست که دیگه یعنی شما اومدی بدی را چقدر گسترش دادی!

حالا در رابطه با خود این مسئله شاید ما خیلی راجع به حواشی اش صحبت کردیم؛ منظور من همون مسئله همجنس گرایی است. در رابطه با خود این مسئله که من شخصاً چه فکر می کنم حالا من می گویم که نظرات متفاوت است. اینطور است ولی اگر یکی به من بگوید آقا نظر شخصی شما چیه؟

فرخ: من خیلی دلم میخواست این رو ازتون بپرسم ولی هی سعی می کردم پرهیز کنم. فکر می کردم خوشتون ممکنه نیاد!

الف.ب: نه. من نظر شخصیم را...من فقط نظر خودم رو می گویم. این را بگویم. مثلاً شما خودتون اول کار گفتید که "بی خدا" هستید. خب، ولی بی خدایی که داری با یک مسیحی صحبت میکنی میخواهی نظرش را بپرسی من هم وقتی شما گفتید بی خدا هستم من که اصلاً برق از سرم نپرید به نظر من شما یک باورهایی دارید. "بی خدایی" هم خودش بر روی باورهایی استوار است دیگر، بر اساس آن باورها دارید عمل می کنید. من هم یک باورهایی دارم بر اساس آن باورها زندگی و عمل می کنم. ولی ما همدیگر را قبول داریم برای همدیگر احترام قائلیم در عینی که دو راه متفاوت را می رویم. به نظر من این را بهش می گویند برخورد بزرگوارانه. اونچه که در مسیحیت نه فقط توی مسیحیت، کلاً توی دنیای فعلی ما کم هست، همین برخورد بزرگوارانه است؛ یعنی کسی در عین مخالفت گوش بدهد و برای دیگری احترام قائل باشد. نظر شخصی من راجع به همجنس گرایی وقتی راجع بهش فکر می کنم؛ من نمیتونم یک حکم کلی بدم و فکر میکنم کس دیگه ای هم نمی تونه یه حکم کلی بده یعنی اینکه بگوییم هر کس، - دیدید میگن گردویی گرد است.... - ما نمی توانیم بیاییم صحبت کنیم راجع به این مسائل چون ما نمیدانیم دراین دنیا، اصلا در این فضا چه گذشته که همچین نتیجه ای حاصل شده. همون طور که هیچکس نمیتواند بگوید من که هستم. مشکلی که من این گرایش را ندارم ولی کسی نمی تونه بیاید راحت در مورد من نظر بدهد چون من خیلی پیچیده تر از آنی هستم که با یک حکم بشود تعریفم کرد. ولی من شخصاً فکر می کنم یک نوع فاصله گرفتن از اون دیزاین الهیه. یک نوع فاصله گرفتن و طرح خود الهیه طرح خداست. من یک فاصله ای می بینم توی این حرکت، فاصله از اون طرح. حالا وقتی میگم فاصله از این طرح نباید فکر کنید همه چیز دیگه توی این طرح هست فقط در این یک قسمت ما یک فاصله می بینیم نه! اصلا ما در این دنیایی که در آن زندگی می کنیم بیشتر فاصله می بینم از طرحی که خدا در کلام خدا گذاشته از روابط آدم ها با همدیگر،از همون که گفتم، از پذیرش همدیگر، از اینکه چطور راجع به هم صحبت میکنیم، از اینکه چطور همدیگر را قضاوت میکنیم، همه ی اینهایی که من دارم میبینم فکر نکنید فقط در جامعه ی همجنس گرا، در خود کلیسا بیشتر آدم چه می بیند؟ فاصله می بیند. ما "اون" نیستیم! خب من همجنس گرایی را هم یکی از اینها میبینم. به نظرم یک نوع فاصله گرفتن از آن طرح الهیست. خیلی چیزهای دیگر هست که کنار این فاصله هاست میدانید!؟

خود من شخصاً یکی از همین ها، من خودم هم از طرح خدا برای زندگی فاصله گرفته ام. فاصله دارم در آن چه که هستم در آن چه که می کنم، به همین دلیل خودم را یک جایی نزدیکتر به آن طرح نمی بینم که فکر کنم همجنس گرا ها دورترند. می بینید؟

فرخ: بله!

الف.ب: برای همین کلاً اگر بخواهیم بگوییم، من اینطور میبینم ولی نظرم فقط راجع به همجنس گرا ها نیست نظرم راجع به کلیساست. نظرم راجع به برخورد ما با همدیگر، نظرم راجع به دنیاییست که داریم درونش زندگی میکنیم. بیشتر ما روایت فاصله هستیم. از یک طرحی که خدا در کلامش برای ما معرفی کرده یا شایدهم اگه پرگویی نباشد هیچوقت شر را نمیتوانیم به عنوان یه عامل خارجی تعریف کنیم. شر همیشه نقطه شروعش از من است. از درون ماست برای همین است که نمیتواند با یک چیزی را محکوم کنی که نقطه آغازش از خود تو هست اگر قرارباشد محکوم کنی باید از خودت شروع کنی نظر شخصی من.

فرخ: کار خیلی سختی هم هست معمولاً کسی نمی کند این کار را. یک مسئله ای که خیلی جلب توجه میکند برای من، و فکر می کنم چون اینجور که آمار نشان میدهد تعداد ایرانی هایی که مسیحی می شوند رو به افزایش است، مسئله فیض است. اگر ممکنه لطف کنید تعریفی از فیض بدهید و بعد من درباره اش سئوالی دارم.

الف.ب: تعریف جامع ای که بین مسحیت و مسیحیان ایرانی هست "بخشش بدون قید و شرط" یا "بخشش بلاعوض" یعنی چیزی در برابرش کسی نمیخواد، هدیه ای هست بزرگوارانه بدون اینکه فرد لازم باشد برای بدست آوردنش شایستگی کسب کند یا لیاقت دریافتش را. اتفاقاً در عین بی لیاقتی شخص فیض دریافت می کند. فیض همین است! بخشش یا هدیه ای برای کسی که اتفاقاً این هدیه نباید داده شود. نیش فیض همین جاست که از آن کسی میشود که نه خودش می تواند باور کند این می تواند مال او باشد، نه دیگران می توانند باور کنند این میتواند مال او باشد. یک نیش درون فیض هست میدانی؟ آدم وقتی میبیند یک حالت بر خورندگی دارد ولی فیض را اینجوری تعریف می کنند.

فرخ: این فیض به اعتقاد شخص شما شامل همجنس گراها میشود یا نه؟

الف.ب: صد درصد شامل حالشان میشود. الآن یک آیه ای جلوی من هست این را برای شما می خوانم ببینید چه میگوید. این جا راجع به فیض دارد می گوید، می گوید:"اما کسی که کار می کند مزدش حق او شمرده می شود نه هدیه حقش چون کار مزد دریافت می کند هدیه نیست. اما آن که کاری نمی کند بعد به خدایی توکل می دارد که بی دینان را پارسا میشمارد ایمان او برایش پارسایی به شمار می آید.اون که کاری نمی کند و فقط می آید و باور میکند، ایمان می آورد، مثل این هدیه ازآنش میشود پس هدیه فیض و رحمت خدا نه فقط از آن کسانی که گرایشات همجنس گرایانه ندارند بلکه مال همه است! در فیلم "مارمولک" من نمیدانم آخرین صحنه فیلم، قشنگ فیض را تعریف کرد گفت که خدا فقط خدای آدم های خوب نیست، خدا که فقط خدای آدم های دین دار و اخلاقی نیست خدا خدای آدمهای زندانی شده هم هست خدا خدای آدمهای محکوم شده هم هست یا از دید دیگران محکوم هم هست این یعنی فیض پس فیض شامل حال همه هست.

فرخ: من می دانم اگر این سؤال را بپرسم مایه ی شرم می شود ولی به اعتقاد شما آیا واقعاً تمام ادیان یک حرف را می زنند؟

الف.ب: به اعتقاد من نه!

فرخ: می توانید توضیح بدهید؟ مخصوصاً میان اسلام و مسیحیت.

الف.ب:خب این یک بحث دیگست! این با این بحث تکثر گرایی دینی است. من ارتباطش را با مسئله همجنس گرایی نمی دانم.

فرخ: نه، بحث من اینجاست که توی دینی مثل مسیحیت به طور مثال شما می آیید در مورد فیض صحبت می کنید توی دینی مثل اسلام - البته بماند که توی مسیحیت هم کم آدم نسوزاندند تا آنجا که من می دونم- ولی توی دین اسلام امروز ما اعدام داریم در مورد همجنس گراها اینجاست که یه مقدار فکر میکنم خیلی بی ربط نباشه این سؤال.

الف.ب:خب بله. تفاوت ها فقط در احکام اخلاقی نیست. تفاوت ها گفتم از همون ابتدا که شما شروع می کنید اینکه میگویند این خداست حالا میایید یک دفعه در مسیحیت می بینید این خدا شد تثلیث که برخی به اشتباه فکر میکنند سه تا خداست! نه یک خداست منتها یک خداست که اصلاً یک ماهیت یک شخصیت و یک تعریف متفاوتی دارد با خدایی که ادیان دیگر معرفی میکنند. اگر خدایشان متفاوت است خب قطعاً انتظارات اخلاقی که این خدا هم دارد با هم متفاوت است. پس این تفاوت ها تفاوت های بنیادی است. این طور نیست که اینا یک حرف را بزنند، به هیچ وجه یک چیز را نمی گویند. من اصلاً اعتقاد دارم این اعتقاد که همین راه ها به یک جا ختم می شود و یک چیز است. اینها بیشتر از مذاهب مشرق زمین آمده اینها بیشتر نگاه های هندوئیستیست و این چیزی نیست که مسحیت می گوید در مسحیت هم خیلی تفاوت بنیادی با اسلام اگر خدایش متفاوت است که تا آخرش هم تفاوت هست.

فرخ: خیلی متشکرم از زمانی که گذاشتید و در پایان آیا پیامی دارید برای همجنس گرایی که سخنان شما را میخواند یا اینکه نه؟

الف.ب: من فکر می کنم که اولاً باید این عزیزان کاملاً متوجه بشن که خود ما که آمدیم مسیحی شدیم خود ما که اومدیم به یک معنا به ما یک نگاهی داشتند و دارند مثل نگاهی که الآن به همجنسگرایان دارند. یعنی در همان فضایی که الآن اونها هستند. به یک معنا مثل اینکه من دنیای اینها را خوب می فهمم چون از یک دنیای ترد شدگی و محکومیت هست. پس از یک طرف میشود گفت که ما از یک نظر فرکانس های مشترکی داریم، چون هر دوی ما از یک نظر ترد شدیم ولی خدایی که من در مسیح شناختمش خدایی که هیچ خط قرمزی ندارد خدایی که محبتش شامل حال همه است خدایی که دنبال بهانه است تا بنده اش را با خودش به آسمان ببرد. به خاطر همین اولا میخواهم بگویم این حس محکومیت درونشان نباشد. و اگر همه ی درها را بسته می بینندعیسایی را صدا بزنند که ما را هم یک روز پذیرفت و خواهند دید که این پذیرش شامل حال آنها هم می شود. من میخواهم به عنوان یک نماینده ی خیلی کوچک اگر این عزیزان پیام های محکومیت از جامعه مسیحی دریافت کردند من ازشون معذرت می خواهم و بدانند که این چیزها و این صحبت افراد را جای صحبت عیسی نگذارند. اگر انجیل را خواندند و یک جایش متوجه شدند که عیسی دارد آن ها را محکوم می کند قبول می کنم. ولی هیچ جایی نیست که عیسی کسی را که سراغش بیاید رد بکند.

مردان دگرجنسگرایی که با مردان هم جنس خود سکس دارند

مردانی که با مردان سکس دارند (MSM) اصطلاحی است که از بدنه ی رو به رشد ادبیات مشتق می شود و نشان می دهد که تمام مردانی که با همجنس خود سکس دارند همجنسگرا نیستند. برای دسته بندی مردانی که دارای روابط جنسی با مردان دیگر هستند اما هویت جنسی آنها همجنسگرا و یا دوجنسگرا نمی باشد، پژوهشگرانِ سکس و سازمان های ایدز کلمه ی مخفف MSM را برای نامیدن واقعیتی پذیرفتند که تقسیم دنیا به همجنسگرا و دگرجنسگرا، با تعداد کمی دوجنسگرا که گاهی اوقات به سادگی مردان گی و یا لزبین هایی هستند که با همجنسگرایی خود سازش ندارند را، پیچیده تر می کند. و این واقعیتی است که فعالیت جنسی پیچیده تر از آن است که سیستم نامگذاری سنتیِ دوگانه (و یا حتی سه گانه) بتواند با آن تطبیق یابد.

این مقاله بر مردان دگرجنسگرا که با مردان روابط جنسی دارند (SMSM) (1) تمرکز می کند. اگرچه رفتار این مردان را می توان به صورت همجنسگرا و یا دوجنسگرا دید، این مردان نه گی هستند و نه بایسکشوال.

پدیده ی SMSM آنچنان عمومی و شناخته شده گردید که حتی Oprah در مصاحبه ی خود با J.L. King در مورد این مطلب صحبت کرد. J.L. King در ابتدا این سبک زندگی در اجتماع سیاهان را با کتاب پرفروش خود با عنوان On the Down Low (2) نگاهی بر زندگی مردان سیاه Straight که با مردان می خوابند، نشان داد. Keith Boykin در Beyond the Down Low سکس، دروغ و انکار در سیاهان امریکایی، SMSM را در میان آفریقایی-امریکایی ها نشان می دهد. اگرچه “down low” را به هیچ عنوان نمی توان محدود به جامعه ی آفریقایی-امریکایی دید. SMSM در تمام نژادها، تمام اقوام، مذاهب و رده های مختلف اجتماعی-اقتصادی وجود دارد.

تعداد مردان دگرجنسگرایی که با مردان سکس دارند را به سختی می توان دقیقاً محاسبه کرد اما این تعداد مطمئناً به طور شگفت آوری زیاد می باشد. براساس آمار مراکز کنترل بیماری، بیشتر از 3000000 زن امریکایی پارتنر جنسیِ مردانی هستند که مخفیانه با مردان دیگر ارتباط جنسی دارند، البته این تعداد شامل مردان بایسکشوال و مردان گی ِ مخفی نیز می باشد.

پدیده ی SMSM جدید نیست اگرچه تنها به تازگی توجه رسانه ها را به خود جلب کرده است. در نسل های پیش، این مردان به عنوان “trade” یا "کالا" توصیف می شدند – مردان دگرجنسگرایی که در روابط جنسیِ همجنسی به صورت مخفیانه شرکت می کردند و معمولا در آمیزش مقعدی نقش فعال و در عمل دهانی (fellatio یا تحریک آلت تناسلی مردان توسط زبان) نقش مفعول را انجام می دادند.

این افراد یا جزو تن فروشان بوده اند و یا مردانی بوده اند که تنها به دلیل در دسترس نبودن شریک جنسی زن با مردان دیگر رابطه ی جنسی برقرار می کردند (به عنوان مثال زندانی ها و یا مردانی که در محیط های تمام مردانه زندگی می کنند). این افراد می توانستند با مردان دیگر، مثلا نوجوانان فراری که برای زنده ماندن در خیابان ها زندگی می کنند و یا مردان جوان بی خیال و لاابالی (3) سکس داشته باشند.

این مردان برای یافتن فرد مقابل همجنس برای سکس معمولا در پارک های عمومی یا توالت های عمومی گشت می زنند، اما تمایلی به عضو بودن در اجتماع همجنسگرایان بجز در حاشیه ی آن ندارند.

اخیراً رشد اینترنت انجام انواع هوس های جنسی را برای همه از جمله SMSM ها آسان کرده است. اینترنت ملاقات مردان دگرجنسگرا (با هویت دگرجنسگرا) را با مردان دیگر برای سکس ناشناس و سریع، راحت تر و بی خطرتر نموده است. بنابراین تعداد مردانی که بدون به خطر افتادن هویت جنسی شان میل سکس با همجنس را تجربه می کنند رو به افزونی می باشد.

علاوه بر این برخی از مردان همجنسگرا به داشتن سکس با مردان دگرجنسگرا فتیش دارند. باز هم اینترنت و دیگر ابزار ناشناس به این مردان همجنسگرا کمک می کند تا با مردان دگرجنسگرایی که به دنبال داشتن سکس با مردان هستند ارتباط برقرار کنند.



چرا مردان دگرجنسگرا با مردان دیگر سکس دارند؟

دلایل زیادی وجود دارد که مردان دگرجنسگرا می توانند با مردان سکس داشته باشند. این دلایل در یک بازه از همجنسگراییِ موقعیتی تا اعتیاد جنسی قرار می گیرند. به طور کلی رفتار SMSM ی در محدوده ی ارضای جسمی و رفتارهای جنسی می باشد و ربطی به جذابیت یا کشش برای مردی دیگر ندارد. جذابیت در این رفتار نسبت به عمل و یا بدنِ (و یا عضوی از بدن) مردانه است و نه نسبت به خود یک مرد به طور کامل.

مردان دگرجنسگرایی که با مردان دیگر سکس دارند غالباً تمایلات جنسی بالایی دارند و به راحتی از لحاظ جنسی برانگیخته می شوند. این مردان ممکن است به دنبال یافتن ارتباطاتی با مردان باشند تا ارضای جنسی سریع و راحتی داشته باشند، که در این ارتباطات نیازی به متعهد شدن عاطفی ندارند و همچنین هویت جنسی آنها به عنوان یک مرد دگرجنسگرا به خطر نمی افتد.

برخی از SMSM ها را می توان به صورت "احساسی-دگرجنسگرا و جنسی-همجنسگرا" (4) توصیف کرد. اینها مردانی هستند که به صورت رمانتیک به جنس مخالف جذب می شوند اما تحریک عمده ی جنسیِ آنان با مردان می باشد. این مردان معمولاً به صورت دگرجنسگرایان ازدواج کرده و عاشق زنان خود می باشند اما با این حال به صورت جنسی تمایل دارند که با مرد دیگری سکس داشته باشند.

SMSM های دیگر آنهایی هستند که معمولاً ترس از اجتماع دارند و مهارت های کافی برای ارتباط برقرار کردن و لاس زدن با زنان را ندارند. معمولاً این افراد آنچنان دچار تشویش و پریشانی می شوند که ارضای جنسی خود را با مردان دیگر می یابند. چرا که داشتن فقط یک سکس (hook-up) از طریق اینترنت، پارک ها و مکان های عمومی ای که مردان برای داشتن سکس با دیگر مردان در آنها می گردند، آسان تر است و نیازی به مهارت های اجتماعی ندارد.

معمولاً SMSM ها نسبت به تصاویر لخت مردان برانگیخته نمی شوند. در عوض آنها به صورت جنسی با زنان برانگیخته می شوند و به آنها جذب می گردند. از این رو ارتباط آنان با مردان معمولا بیش از آنکه از میل جنسی شان ناشی شود (شهوت آنان به مردان معمولا کمتر از شهوت آنها به شرکای زن شان می باشد) از تمایل آنان به مردان برای تجربه کردن و انجام برخی فانتزی های جنسیِ ویژه شامل برخی فتیش ها ناشی می گردد.

در برخی موارد آنها مجبور و یا شدیداً علاقه مند به داشتن تجربیات متفاوت جنسی ای می باشند که ممکن است به آنها برچسب همجنسگرایی زده شود (مانند علاقه به ساک زدن (تحریک آلت تناسلی مردانه توسط زبان) یا داشتن سکس مقعدی به ویژه اگر علاقه به مفعول بودن داشته باشند). برای اجرای این علایق، این مردان دگرجنسگرا معمولاً به دنبال مردان همجنسگرا می باشند، چرا که برخی همجنسگرایان کمتر از زنان در این موارد سوء قضاوت کرده و همچنین نسبت به تجربیات جنسی آزاد بدون تعهد راحت تر هستند.

بعضی از SMSM ها خواهان پیوند با مردان دیگر بوده و نیازمند دریافت محبت از این مردان می باشند. آنها دریافت این محبت و پیوند را از طریق داشتن ارتباط جنسی با دیگر مردان می یابند. برخی از مردان دگرجنسگرا که احساس می کنند به اندازه ی کافی از پدر خود محبت و توجه دریافت نکرده اند، به دنبال یافتن سکس به عنوان راهی برای کسب پذیرش و محبت از مردان دیگر می باشند. ممکن است که این مردان ترجیح دهند که این پیوند، غیر جنسی باقی بماند اما آنها نمی توانند این صمیمیت و پیوند را به جز از طریقِ روابط جنسی به دست آورند.

برخی از SMSM ها افراد به اصطلاح خودشیفته ای (5) هستند که نیازی دائمی به پذیرش و توجه دارند. این مردان از سکس با مردان دیگر به عنوان راهی برای برآورده کردن این نیاز به ستایش و تحسین استفاده می کنند.

بعضی دیگر دچار نوعی بیماری وسواسی می باشند که در آن شخص، گرفتار این احتمال می شود که ممکن است همجنسگرا باشد. این مردان احساس می کنند که باید در برخی اعمال مشخص شرکت کنند و این، باعث ایجاد این ایده می گردد که آنها همجنسگرا هستند در حالیکه در حقیقت آنان دگرجنسگرا هستند. آنها هیچ لذتی در تماس جنسی با مردان نمی یابند، ولی با این حال به شرکت کردن در روابط همجنسگرایی رانده شده اند.

گروهی از SMSM ها سوءاستفاده های جنسی کودکی خود را بازی می کنند. اگر یک پسر دگرجنسگرا (اساساً دگرجنسگرا) توسط یک خویشاوند مرد خود مورد تجاوز قرار گیرد، ممکن است در حین رشد کردن و بزرگ شدن حس "بازگشت به صحنه ی جنایت" را با خود حفظ کند تا دردِ احساسی خود را پاک کرده و از بین ببرد. این مردان دگرجنسگرا گرایش جنسی همجنسگرایانه نداشته و رفتارهای همجنسگرایانه ی آنها ربطی به هویت جنسی و احساسی آنها ندارد.

SMSMهای دیگر معتادان جنسی ای هستند که به دنبال راههای جدیدی برای اضافه کردن به شرم ها، هیجان ها و برانگیختگی های جنسی خود می باشند. این افراد تنها به دلیل اعتیاد جنسی مجبور به داشتن سکس با مردان می گردند.

در انتها برخی SMSM ها از تصور کردن یا دیدن سکس همسر یا دوست دختر خود با مردان دیگر در حضور خودشان و یا اطلاع داشتن از اینکه کی و یا کجا رخ می دهد لذت می برند. اغلب از این احساسِ حقارت که همسر یا دوست دختر آنها از بودن با مرد دیگری که نیرومند تر و داراتر است لذت می برد، به صورت جنسی تحریک می شوند. برخی مردان نیز از داشتن سکس با همسر مردانِ دیگر در حضور و یا با اطلاع شوهر لذت می برند. بعضی اوقات این مردان وارد رابطه ی جنسی با مرد مقابل می گردند اما تنها در حضور همسر و یا دوست دختر آن مرد.



تفاوت بین مردان گی و SMSM

گرایش جنسی یک مرد گی با داشتن جذابیت زیبایی شناختی پایدار، عشق رمانتیک و جذابیت جنسیِ تقریباً انحصاری به همجنس خود توصیف می گردد. افکار، فانتزی ها و رفتارهای جنسی یک مرد گی با هم در یک راستا می باشند. هویت او بر اساس داشتن احساسات، عواطف، داشتن حس معنوی، روانی و جنسی انحصاراً و یا بیشتر به مردان می باشد.

از آنجا که بعضی از مردان همجنسگرا می توانند از زنان در قسمتی از فانتزی ها و رفتارهای جنسی شان لذت ببرند (برای مثال داشتن ارتباط جنسی با یک زن همزمان با ارتباط با مرد دیگری و یا تنها تجربه ی داشتن سکس با یک زن)، یک مرد گی اگر نه کاملاً، بیشتر به مردان گرایش دارند.

در مقابل، SMSMها ممکن است درباره ی مردان فانتزی سازی کنند اما کشش رمانتیک و جنسی اصلی آنها به زنان می باشد. آنها مردان دگرجنسگرایی هستند که به دلایل مختلف در رفتارهای جنسی با مردان دیگر شرکت می کنند. آنها نه همجنسگرا هستند و نه دوجنسگرا، اگرچه که رفتار جنسی آنها شامل داشتن سکس با دیگر مردان نیز می باشد. نکته ی کلیدی اینجاست که آنها خود را به عنوان یک همجنسگرا یا دوجنسگرا ندیده و نمی دانند.

در شناخت و درک SMSM، یک فرق عمده میان هویت جنسی و ترجیح جنسی است. ترجیح جنسی درباره ی هوس ها و فانتزی ها مختلف می باشد درصورتیکه هویت جنسی درباره ی این است که چگونه فردی خود را به عنوان یکی از عبارات دگرجنسگرا، همجنسگرا و یا دوجنسگرا می شناسد و معرفی می کند.

رفتار جنسی یک مرد دگرجنسگرا با مردان می تواند بازتابی از یک نیاز برای ارضای سریع جنسی، میل برای تجربه، اعتیاد و یا عکس العمل پیچیده ای برای سوءاستفاد های جنسی گذشته باشد. گاهی اوقات این رفتارها نشان دهنده ی مشکلات و تعارضات این افراد با امیال و احساسات جنسی شان می باشد، اما نمی تواند نشانگر یک هویت همجنسگرا باشد.



آیا رفتار SMSM بیماری است؟

از آنجا که برخی از رفتارهای SMSM ریشه های آسیب شناختی دارند که باید شناخته شوند، مردان دگرجنسگرایی که با مردان دیگر سکس دارند الزاماً بیمار یا دارای انگیزه های آسیب شناختی نیستند. مردان همجنسگرا، دوجنسگرا و دگرجنسگرا دارای رفتارها، فانتزی ها و امیال جنسی معینی می باشند که معمولاً به همراه مشکلات روانیِ کوچکی آنها را تجربه می کنند.

علاوه براین، همانطور که کینزی و همکارش در دهه های 1940 و 1950 اعلام کردند مردان و زنان مستعد دامنه ی بسیار وسیع تری از رفتارها و فانتزی های جنسی ای می باشند که معمولاً شناخته شده است. بسیاری اوقات مردان و زنان همجنسگرا فانتزی های دگرجنسگرایی و مردان و زنان دگرجنسگرا فانتزی های همجنسگرایانه دارند.

جدا از آن چیزی که یک مرد را به داشتن سکس با مرد دیگری می کشاند - تا زمانی که شخص آگاه به پیامدهای رفتارش می باشد، رضایت خود و پارتنرش را داشته باشد، به شخص دیگری صدمه نزند و به اعتماد پارتنرش احترام بگذارد - لذت جنسی خود توجیه داشتن رابطه ی جنسی می باشد. علاوه براین، حتی می تواند به خود شناسی فرد کمک کرده و چشم انداز شخصی فرد را وسیع تر نماید.

اگرچه، داشتن یک زندگی Down low می تواند از جهات مختلف پرمخاطره باشد. پنهان کاری و شرم موجود در این نوع زندگی می تواند باعث آسیب های روان شناختی مانند افسردگی و خود کم بینی، به علاوه ی بسیاری رفتارهای غیرعادی دیگر، از جمله وابستگی دارویی، اعتیاد جنسی، تلاش برای خودکشی، خیانت جنسی و داشتن سکس بدون محافظت گردد که خود می تواند منجر به بیماری های مقاربتی از جمله آلودگی به HIV شود.

یک قاعده ی تجربی مفید این است که، اگر رفتار SMSM مانع رشد روابط شخصیِ عمیق گردد، عزت نفس یا حس شخصیِ فرد را مضرانه تحت تاثیر قرار دهد و یا باعث ایجاد پریشانی حسی در مورد افراد مورد علاقه ی شخص گردد، درمان می تواند مفید باشد. SMSM هایی که در نهایت به درمان روی می آورند، اغلب در می یابند که مشکل، رفتارِ جنسی آنان نیست؛ بلکه احساس آنان نسبت به آن رفتارها منبعِ مشکل می باشد.

برخی در می یابند که رفتار جنسیِ آنان دلالت بر اعمال و وجوه غیر جنسیِ آنان و یا زخم های احساسی ای دارد که نیاز به مداوا و درمان دارند.



نکته ای در مورد درمان جبرانی

درمان جبرانی (6) که برای تغییر گرایش جنسی یک فرد از همجنسگرا به دگرجنسگرا تلاش می کند، به طور گسترده و صحیح بی اعتبار شده است. این روش به مرور باعث القای خودبیزاری در مردان و زنان همجنسگرا می گردد.

حال آنکه مدافعان و شاغلین درمان جبرانی به موفقیت خود در تغییر همجنسگرایان به دگرجنسگرایان مباهات می کنند، اما این ادعاها هنوز با روش های علمی ارزیابی نشده اند. باید گفت که می توان به فردی کمک کرد تا از برانگیختن کشش های همجنسی بپرهیزد، اما این معادل با تغییر گرایش یک فرد نمی باشد.

می توان گفت کسانی که ادعا می کنند که "قبلاً همجنسگرا" (7) بوده اند و در حال حاضر از همجنسگرایی به دگرجنسگرایی تغییر نموده اند، حقیقتاً دگرجنسگرایانی هستند که در گذشته به صورت همجنسگرایان رفتار می نموده اند.

آنها مردان دگرجنسگرایی می باشند که با مردان دیگر سکس دارند.

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

سوال: پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی به چه معنی است؟

جواب: آیا تا به حال عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ شخصی خود پذیرفته اید؟ قبل از پاسخ به این پرسش، بهتر است معنی کلمات کلیدی آن، یعنی "عیسی مسیح"، "نجات دهنده"، و "شخصی" را شرح دهیم تا پرسش واضح تر شود.

عیسی مسیح کیست؟ بسیاری از مردم بر این باورند که عیسی مسیح یک شخص نیکوکار، یک معلم برجسته، و حتی یک پیامبر خداست. بطور یقین این اعتقادات در رابطه با مسیح صحّت دارند، ولی به تنهائی نمیتوانند شخصّیّت واقعی او را بازگو کنند. کتابمقدس میفرماید که عیسی تجسّم خداست؛ یعنی خدا جسم انسانی به خود گرفت و انسان شد (یوحنا 1:1 ، 14). خدا به این جهان آمد تا ما را تعلیم دهد، شفا بخشد، اصلاح کند، بیامرزد، و برای ما بمیرد! عیسی مسیح خداست؛ او خداوندی است که بر همه چیز حاکمیّت مطلق دارد. آیا شما این عیسی را در قلب خود پذیرفته اید؟

نجات دهنده یعنی چه؟ و چرا ما احتیاج به یک نجات دهنده داریم؟ کتابمقدس خاطرنشان می سازد که همۀ ما مرتکب گناه و اعمال شرارت بار شده ایم (رومیان 10:3ـ18). به خاطر ارتکاب گناه، همۀ ما مستحّق غضب و داوری الهی هستیم. تنها مجازات عادلانه برای گناهی که بر علیه خدای ابدی مرتکب شده ایم، تنبیه ابدی می باشد (رومیان 23:6 ؛ مکاشفه 11:20ـ25). به همین دلیل است که ما احتیاج به نجات دهنده داریم.

عیسی مسیح به این جهان آمد و به جای ما مُرد. مرگ عیسی مسیح، به عنوان خدائی که جسم بشری پوشیده بود، جریمۀ گناهان ما را بطور کامل و بی نقص پرداخت نمود (دوم قرنتیان 21:5). مسیح مُرد تا جریمۀ گناهان ما را پرداخت نماید (رومیان 8:5). او در واقع این قیمت را به جای ما پرداخت کرد. قیام عیسی از مردگان ثابت نمود که مرگ او برای پرداخت جریمۀ سنگین گناهان ما کافی بود. به همین دلیل او تنها نجات دهندۀ ماست (یوحنا 6:16 ؛ اعمال 12:4). آیا شما به مسیح به عنوان نجات دهندۀ خود ایمان دارید؟

آیا عیسی مسیح نجات دهندۀ "شخصی" شما می باشد؟ بسیاری از مردم تصور می کنند که مسیحیّت یعنی به کلیسا رفتن، انجام یک سِری سُنَن مذهبی، و اجتناب از برخی گناهان خاص! درحالی که مفهوم واقعی مسیحیّت بسیار متفاوت می باشد. مسیحیّت حقیقی، یک رابطه است؛ رابطه ای شخصی با عیسی مسیح. پذیرفتن عیسی مسیح به عنوان نجات دهندۀ شخصی یعنی اینکه شما شخصاً به عیسی مسیح ایمان و اعتماد داشته باشید. هیچکس نمی تواند به واسطۀ ایمان دیگران نجات یابد. هیچکس قادر نیست با انجام یک سری اعمال خاص نجات یابد. تنها راه نجات این است که شما شخصاً عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، و اعتماد داشته باشید که مرگ وی بر صلیب جریمۀ گناهان شما را پرداخت کرد و قیامش حیات ابدی شما را تضمین نمود (یوحنا 16:3). آیا مسیح نجات دهندۀ شخصی شماست؟

اگر مایل هستید عیسی مسیح را به عنوان نجات دهندۀ خود بپذیرید، میتوانید از این نمونۀ دعا استفاده کنید. ولی این حقیقت را همیشه بیاد داشته باشید که گفتن و یا تکرار این دعا (و یا هر دعای دیگر) باعث نجات شما نمیشود. نجات واقعی تنها با اعتماد قلبی به عیسی مسیح که بر صلیب گناهان ما را آمرزید دریافت میشود. این دعا راه ساده ای است برای ابراز ایمان و قدردانی شما از خدائی که راه نجات را برای شما تدارک دید. "خداوندا، می دانم که به ضّد تو گناه کرده ام و مستحق مجازات می باشم. اما می دانم که عیسی مسیح، مجازاتی را که من شایستۀ آن بودم بر خود گرفت تا من بتوانم بوسیلۀ ایمان به او آمرزیده شوم. از گناه خود توبه میکنم و برای نجات فقط به تو اعتماد میکنم. تو را شکر می کنم که محض فیض عجیب خود گناهانم را بخشیده و به من حیات جاودانی داده ای. آمین."